-
پائولو کوئیلو
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 17:18
چرا در زندگی جرئت نمیکنیم بپرسیم چرا ؟ (نقل از کتاب چون رود جاری باش اثر پائولو کوئیلو ) کدام یک از کارهای ما لازم است وکدام بیهوده ؟ چرا عقربه های ساعت به سمت راست میچرخند؟ ما که سیستم ده دهی داریم ، چرا روز بیست و چهار ساعت و هر ساعت شصت دقیقه است؟ واقعیت این است که بسیاری از قواعدی که امروز از آنها پیروی میکنیم ،...
-
استیون هاوکینگ
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 17:16
استیون هاوکینگ: خلقت بدون خدا هم ممکن است! استیون هاوکینگ، یکی از شاخص ترین فیزیکدانان جهان، می گوید نظرش را در باره نقش احتمالی خدا در خلق کهکشان تغییر داده است. پرفسور هاوکینگ گفته است که در نظریه هایی که در باره خلقت کهکشان وجود دارد جایی برای خدا نیست. او می گوید نظریه های جدید علمی خلقت خودزا را به عنوان دلیلی...
-
وحشی بافقی
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 17:09
گله یار دل آزار ای گل تازه که بویی زوفا نیسـت تــو را خبـر از سرزنـش خـار جـفا نیسـت تــو را رحم بر بلبـل بی برگ و نوا نیسـت تــو را التفاتــی به اسیـران بـلا نیسـت تــو را ما اسیر غم و اصـلا غم ما نیسـت تــو را با اسیر غم خود رحـم چـرا نیسـت تــو را؟ فارغ از عاشــق غمنـاک نمی بایـد بــود جان من این همـه بی بـاک نمی...
-
مرغ سحر
یکشنبه 14 آذرماه سال 1389 17:06
مرغ سحر مرغ سحر نیازی به معرفی ندارد. سروده ای از محمدتقی بهار در دوران مشروطه که پس از آغاز حکومت رضا شاه به صورت ترانه اجرا شد. آهنگ این اثر، از مرتضی نی داوود ، فوق العاده زیباست. آهنگ باو جود گیرایی زیر و بالای چندانی ندارد بنابراین حتی کسانی که با خوانندگی آشنایی ندارند می توانند آن را به راحتی بخوانند. اکثر...
-
امیر هوشنگ ابتهاج
شنبه 6 آذرماه سال 1389 17:50
ه ا سایه آزادی ای شادی! آزادی! ای شادیِ آزادی! روزی که تو بازآیی، با این دل غمپرورد من با تو چه خواهم کرد! غمهامان سنگین است. دلهامان خونین است. از سر تا پامان خون میبارد. ما سر تا پا زخمی، ما سر تا پا خونین، ما سر تا پا دردیم. ما این دل عاشق را در راه تو آماج بلا کردیم. وقتی که زبان از لب میترسید، وقتی که قلم از...
-
مشیری
شنبه 6 آذرماه سال 1389 17:46
مشیری خوش بهحالِ غنچههای نیمهباز بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک، شاخههای شسته، بارانخورده پاک، آسمانِ آبی و ابر سپید، برگهای سبز بید، عطر نرگس، رفص باد، نغمۀ شوق پرستوهای شاد خلوتِ گرم کبوترهای مست نرمنرمک میرسد اینک بهار خوش بهحالِ روزگار خوش بهحالِ چشمهها و دشتها خوش بهحالِ دانهها و سبزهها خوش بهحالِ...
-
احمد شاملو
شنبه 6 آذرماه سال 1389 17:42
وباز هم شاملو «روزگار غریبیست نازنین!» دهانت را میبویند مبادا که گفته باشی دوستت میدارم. دلت را میبویند روزگارِ غریبیست، نازنین و عشق را کنارِ تیرکِ راهبند تازیانه میزنند. عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد در این بُنبستِ کجوپیچِ سرما آتش را به سوختبارِ سرود و شعر فروزان میدارند. به اندیشیدن خطر مکن. روزگارِ...
-
فروغ
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 16:13
فروغ پیامبر زن شعر ایران افتاب می شود نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره اب می شود چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست افتاب می شود نگاه کن! تمام هستی ام خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام می کشد نگاه کن تمام اسمان من پر از شهاب می شود ز سر زمین عطرها و نور ها نشانده ای مرا کنون به...
-
شاملو
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 15:59
احمد شاملو دیگر پیامی از تو مرا نارد این ابر های تیره طوفان زا زین پس به زخم کهنه نمک پاشد مهتاب سرد و زمزمه دریا Digar payami az to mara narad in abr haye tireye toofan za Zin pas be zakhm kohne namak pashad Mahtabe sardo zemzemeye darya ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ افسوس ای فسرده چراغ ! از تو ما را امید و گرمی و...
-
گزیده ای از اثار معلم شهید
جمعه 14 آبانماه سال 1389 16:02
نیایش § رحمتی کن تا ایمان نام و نان برایم نیاورد. § قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار می کنند و نه از آنها که پول دین را میگیرند و برای دنیا کار میکنند! § مرا یاری ده تا جامعه ام را بر سه پایة «کتاب، ترازو، آهن» استوار کنم و دلم را از سه سرچشمة...
-
شریعتی
جمعه 14 آبانماه سال 1389 15:52
زندگی از دیدگاه دکتر شریعتی زندگی از نگاه علی شریعتی چیست؟ نان، آزادی و فرهنگ، سه نگرانی مهم زندگی انسان مدرن در دنیای امروز نگرانیهای زیستنی که تجلی زیبائی است و پس از لذت، میتواند شک و ناامیدی را به دنبال داشته باشد.با «نان» به آرامش میرسی و از «آزادی» به یقین. آزادی و امکان شدنت را بهدست «فرهنگ» میسپاری تا تو...
-
پل الوار
جمعه 14 آبانماه سال 1389 15:28
شعر «آزادی » از پل الوار شعر «آزادی » از پل الوار | ترجمه ای از : بامداد حمیدیا شعر آزادی سروده ی پل الوار پیش از این دو بار به فارسی برگردانده شده است ، نخست در شماره ی 6 ام مجله ی گلچرخ در اردیبهشت 72 با ترجمه و نگارش دکتر جعفر معین فر و پس از آن نیز در کتاب "تنهایی جهان" که گزینه ای از اشعار الوار به...
-
شعری از لویی اراگون
شنبه 5 تیرماه سال 1389 12:17
سانتا اسپینا سانتا اسپینا آهنگی از اسپانیا، همچنان در گوشم طنینانداز است (1) که هر زمان در لوح ضمیرم آن را به خاطر میآورم ضربان قلبم تندتر میشود و خونم به جوش میآید آخر چرا آسمان بالای سر ما این چندان گرفته و دلگیر مینمود! آهنگی را به خاطر دارم، شبیه نجوای دریاهای آزاد، شبیه فریاد پرندگان مهاجر، صدایی که در سکوت...
-
حسین منزوی
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 12:44
اشعاری منتخب از مجموعه شعر از کهربا تا کافور غزل چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه از او و ما که منم تا من و شما که تویی تویی جواب سوال قدیم بود و نبود چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که...
-
نیچه
چهارشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1389 11:31
اندیشه نیجه نیچه در کتابش فراسوی نیک و بد مطرح می کند که باید از دگم گرایی ها در اندیشه فلسفی دوری کرد. او حقیقت گرایی مطلق افلاطون را زیر سئوال می برد و جستجوی خیر و حقیقت مطلق را باطل می داند. وی می گوید که برای بشر بنیادی تر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم...
-
انتوان چخوف
چهارشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1389 11:26
داستان از عشق متن زیر ترجمهی داستانِ کوتاهِ «از عشق | About Love »، نوشتهی آنتوان چخوف Anton Chekhov، با ترجمهی مهدی اچ ای هست. در صورتی که دوست داشتین میتونین بهش لینک بدین، و نه بازچاپ مطلب در بلاگ، سایت، ایمیل، روزنامه، مجله و غیره. از عشق - آنتوان چخوف | مهدی اچ ای فرداش، سر ناهار خرچنگ، پای و کتلتِ گوشتِ...
-
کاکایی
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 18:05
فرصت نایاب فرصت نایاب خورشید همین گونه که دیدید دمیده ست صبحی به همین سادگی از راه رسیده ست در نور شناور شده اشیاء جهان باز رنگ شب پر حوصله ی شهر پریده ست با گریه و لبخند که غوغای زمین است در کندوی ما فرصتی از عمر دویده ست ما عابر دیروزی پسکوچه ی تردید بی آنکه بدانیم که امروز رسیده ست بی آنکه بدانیم همین فرصت نایاب از...
-
کاکایی
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 18:02
یاد من باش... یاد من باش... یاد من باش اگه خوابی اگه بیدار یاد من باش به همین بهانه یک شب حتی یک بار یاد من باش یاد من باش اگه دنیا با تو مهربون نمی شه مث عکسای من و تو زندگی جوون نمی شه یاد من باش اگه سنگم ،اگه خاکم ،اگه رودم برا تو خاطره گفتم واسه تو خاطره بودم اگه بارون و بیابون منُ گم کرده تو چشماش گاهی وقتا...
-
شعر قیصر برای دوستدارانش
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 17:31
به یاد قیصر لحظه ی چشم وا کردن من از نخستین نفسگریه در دومین صبح اردیبهشت سی و هشت تا سی و هشت اریبهشت پیاپی پیاپی! عین یک چشم بر هم زدن بود لحظه ی دیگر اما تا کجا باد؟ تا کی؟ پیش از اینها فکر میکردم خدا خانه ای دارد میان ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس وخشتی از طلا پایه های برجش از عاج وبلور بر سر تختی...
-
شعر زمان ما
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 17:29
شعر اناخماتوا آنا آخماتوا خاطره ها سه دوره دارند: اوایل چنان نزدیکند که می گوییم انگار همین دیروز بود. جان در پناهشان می آرامد و جسم در سایه شان سر پناهی می یابد. خندهای است که فرو ننشسته و اشکی که همچنان جاری ست لکه جوهری روی میز که هنوز هست و بوسه خداحافظی که گرمی اش در دل احساس می شود... اما چنین حسی دیری نمی...
-
اشعاری از زنده یاد شریعتی
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 17:27
طنین اوای من اگر دیگر نگذاشتند زندگی را ببینم ، گفته ام که نثرهایم را به چاپخانه بدهند تا چاپ کنند اما شعرهایم را که از دستبرد هر چشمی پنهان کرده ام، بردارند و بی آن که بخوانند ، همه را ببرند و در شکافته ی کوه ساکت تنهایی ام صومعه ای هست کوچک و زیبا و روحانی و مجهول ، به آن جا بسپارند . چه در همین صومعه است که من از...
-
شعر رهی
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 17:25
گزیده ازشمندی از اشعار رهی معیری با انتخاب لینک های زیر ، نزدیک به 160 شعر از رهی معیری در دسترس شما خواهد بود : برگزیده اشعار رهی معیری / بخش اول برگزیده اشعار رهی معیری / بخش دوم برگزیده اشعار رهی معیری / بخش سوم برگزیده اشعار رهی معیری / بخش چهارم برگزیده اشعار رهی معیری / بخش پنجم برگزیده اشعار رهی معیری / بخش ششم
-
اثاری از حمید مصدق
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 17:23
بهترینهای حمید مصدق شاه بیت من ندانم که کیم من فقط می دانم که تویی، شاه بیت غزل زندگیم --> خود شکن این مرد خود پرست این دیو، این رها شده از بند مست مست استاده روبه روی من و خیره در منست *** گفتم به خویشتن آیا توان رستنم از این نگاه هست ؟ مشتی زدم به سینه او، ناگهان دریغ آئینه تمام قد روبه رو شکست . --> در کنار زنده...
-
یک شعر هم از خودم
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 17:21
اینجا یکی از شعرای خودمو نوشتم روزهایم کاش دفتر می شدند لحظه ها چون برگ هایش زود پرپر می شدند سطر های دفترم ساعات من سطرهای خسته ام ای کاش اخر می شدند